چگونه یاد می گیریم
سئوال اساسی این است که :
چگونه یاد می گیریم؟
و یادگیری چگونه اتفاق می افتد؟
چگونه یاد می گیریم
بهترین کاری که مغزانسان انجام میدهد، یادگیری است.
یادگیری مغز را تغییر می دهد چون مغز با هر رفتار، تجربه یا تحریک جدید، خود را از نوعصبکشی می کند.
نخست، نوعی محرک فرایند را در مغز شروع میکند.
این محرک میتواند درونی (یک فکر بکر) یا تجربه ای جدید باشد. مانند حل کردن یک پازل.
-
محرک
از دیدگاه مغز یا ما از قبل می دانیم چگونه کاری را انجام بدهیم یا کاری جدید انجام می دهیم. اگر کاری را که از قبل یاد گرفته ایم را تکرار کنیم، راه های عصبی کارآمدتر می شوند.
وقتی کار جدیدی آغاز میکنیم نواحی جدیدی از مغز روشن شود و وقتی هم که کار بهتر یاد گرفته میشود مغز کمتر روشن می شود. بنایراین افراد مبتدی نواحی بیشتری از مغزشان روشن می شود. یعنی مبتدیان بیش تر از مغز خود استفاده میکنند اما در نحوه استفاده از آن کارایی کمتری دارند..
تمرین، انجام کاری است که می دانیم آن را چگونه انجام دهیم در حالی که تحریک، انجام کاری جدید است.
همانند دیدن فیلم، شنیدن موسیقی، دیدن مکان جدید، دوست جدید، حل مساله جدید که همه باعث تحریک مغز می شود.
شکل گیری یادگیری پایدار
برای عصب شناسان یادگیری و حافظه دو روی یک سکه هستند.
بدون صحبت از یکی نمی توان از دیگری سخنی بگوییم. تنها گواه یادگیری شما حافظه است.
یادگیری وقتی رخ می دهد که سلول پس از دوباره فعال شدن، از سلول بعدی یادگیری کمتری را طلب کند.
به عبارت دیگر با کمترین تلاش یادآوری رخ می دهد.
به عبارت دیگر، سلول یادگرفته تا به گونه ای متفاوت پاسخ دهد و یادگیری از طریق تغییر کارایی سیناپس پدید می آید.
نتیجه پایانی یادگیری در آدمی، هوش است.
تعریف ما از هوش هر چه باشد داشتن مغز بزرگتر یا داشتن سلول های مغزی بیشتر نیست.
مغز عضوی از بدن است و ذهن کاری است که مغز انجام میدهد. به عبارت دیگر ذهن یک جسم مادی نیست، یک فرایند است.
“چگونه یاد می گیریم و مغز کودک و جنین” عنوان مطلب بعدی است:
مغز کودک و جنین
اغلب می شنویم که:
“کودکان در گذشته این طور بوده اند” اما آیا مغز کودکان نسبت به 30 یا 40 سال پیش تفاوتی کرده است؟
شواهد حاکی از آن است که:
کودکان امروزی از کودکان یک یا دو نسل قبل از آمادگی کمتری برای مدرسه برخوردارند.
این فقط شما نیستید که فکر می کنید کودکان خشن تر، تحت فشار روانی بیشتر، بی تمرکز تر و حواس پرت تر به نظر می رسند و برای مدرسه آمادگی کمتری دارند.
بسیاری از دانشمندان نیز با شما هم عقیده اند.
آمادگی برای مدرسه از دوران جنینی آغاز می شود.
اولین فرصت برای آماده کردن کودک برای حضور در مدرسه از رحم مادر آغاز می شود.
مواد مخدر، سیگار، تغذیه و وراثت همه و همه در جنین تاثیر می گذارند.
یک زن باردار باید خوب تغذیه کند و از مواد مخدر پرهیز کند و عصبی نشود.
جنین در حال رشد نسبت به فشار روانی و تغذیه نامناسب بسیار حساس است.
بیشتر سلول های مغز در ماه های چهارم تا هفتم بارداری تولید می شود. این سلول ها نورون نام دارند و به سرعت رشد می کنند.
اگر می دانستید که مغز شما با چه سرعتی شکل گرفته است نسبت به آن محتاط تر بودید.
برخی از اولیا در این مورد بی دقت هستند و هر روز لازم است با کودکانشان کار شود.
یکی از انواع هوش
-
هوش عاطفی یا هیجانی
هوش عاطفی یعنی توانایی دریافت دقیق هیجانات خود و دیگران؛ درک اینکه عواطف و هیجانات ما حامل چه پیامی دربارهی رابطهمان با دیگران هستند.
هوش عاطفی، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی و مدیریت عواطف و هیجانات خود و دیگران است.
(شما در حال خواندن مطلب “چگونه یاد می گیریم؟” هستید)
به عبارتی هوش عاطفی مجموعهای ازخصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد موثر است.
این خصوصیات شخصیتی موجب میشود که فرد از شیوههای مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده میکند.
این افراد از زندگی رضایت بیشتری دارند و شادابتر هستند.
ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار میکنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند.
از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند.
چنین تعریفی الزاماً شامل صفاتی مانند خوش بینی، آغازگر بودن و اعتماد به نفس – که برخی تعریفهای رایج به آنها اشاره میکنند – نمیشود.
چگونه یاد می گیریم
هوش عاطفی چه زمانی رشد می کند؟
آیا زمانی که بچه ها به سن مدرسه می رسند برای پرورش آن خیلی دیر نشده است؟
هوش عاطفی بسیار زود رشد می کند و در سال های مدرسه ممکن است آخرین فرصت پرورش هوش عاطفی باشد.
ارتباط نوزاد با اولین مراقب خود تعیین کننده است و گاهی موجب مشکلات یادگیری در آینده می شود.
روابط مشکل دار اولیه، موجب می شود که مغز در رویارویی با فشار روانی گلوگز مصرف کند. این گلوگز باید صرف اعمال شناختی اولیه شود.
مواجهه اولیه با فشار روانی یا خشونت، باعث می شود تا:
مغز خود را از نو سازماندهی کند و پایگاه های یادگیرنده خود را برای مواد شیمیایی هوشیاری افزایش دهد.
این امر موجب:
افزایش میزان واکنش پذیری و فشارخون می شود و کودک در مدرسه، بیش تر تابع انگیره های آنی است و پرخاشگر تر می شود.
بخش اعظم هوش عاطفی در سال اول زندگی آموخته می شود.
کودک می آموزد در صدها موقعیت علت و معلولی ساده در برابر پدر و مادرش چگونه واکنش نشان دهد.
همین موقعیت هاست که آنان را به احساساتی چون ناامیدی، خوشنودی، اضطراب، غم، ترس، افتخار، شرمندگی، خوشحالی یا تاسف هدایت می کند.
کودک به این برخورد و تعامل مرتبط و نزدیک نیاز دارد.
این فرایند که “وفق” نام دارد باید در نخستین سال زندگی که بزرگسالان برای کودک نقش الگو دارند اتفاق بیفتد و گرنه ممکن است کودکی از نظر عاطفی دچار اختلال شود.
حتی ایما و اشاره پدر و مادر هم اهمیت دارد.
اگر پدر و مادر به اهمیت فرصت های رشد مغز در این ماه های اولیه واقف باشند، در مورد مراقبت از کودکشان، تصمیمات بهتری اتخاذ می کنند.
-
خلق و خو تا چه حد آموختنی و تا چه حد ارثی است؟